یک مرد سالخورده به اعمالی که تکاندهندهای خرد جامعهای کوچک را لرزاند ویکوپ به حبس ابد محکوم شد. این متهم، که پیشتر یک شخصیت محترم بوده، به اتهام حمله به یک کودک مورد محاکمه قرار گرفت و پس از یک دادگاه تلاشآفرین که چند سال جلب زمان برگرفت، محکوم شد.
احتمالات دادگاه هنگامی که قاضی جمله را اعلام کرد، پر از اظطراب بود و به جلب اختتامیه به یک پروندهای که برای مدت زیادی جامعه را ناراحت کرده بود، راه داد. بیانیه متهم نشاندهنده استقلال بود، زیرا دود دقت به اتهامات درون دادنی میگرفت.
جزئیات حادثهای که تقریباً ده سال پیش رخ داده بود، هنگام رویتهای دادگاه به نور آمد. قربانی، که اکنون یک بزرگسال جوان است، با شجاعت تراجیهایی را که به عنوان یک کودک تحمل کرده بود، دوباره یادآوری کرد. علیرغم کمبود شواهد فیزیکی، شهادت ثابت و مداوم او در ایجاد یک محکومیت اهمیتی بسیار داشت.
دولت آزادی مجازات حداکثر را طرح کرد، برجسته نمودن سنگینترین جرایم انجامشده. برخلاف این، دفاع نقاشی از یک تصویر مرد سهلانگار میکشد، که وضع بیماری او شکهائی را در مورد توانایی انجام چنین اعمالی مطرح کرد.
به طور نهایی، تصمیم قاضی اهمیت ایمان به بازماندگان و نگهداری مرتکبان مسئولیتپذیری را مورد تأکید قرار داد، بیتوجه به جایگاه آنها در جامعه. شجاعت قربانی در بهروزآوردن خدمت به عنوان یک شمع امید برای دیگرانی که ممکن است در سکوت رنج برده باشند، ایفای وظیفه کرد.
زمانی که سالن دادگاه خالی شد، احساس عدالت چیره شد، هرچند با حزن نسبت به خسارتهای بیقابل اصلاح که بوجود آمد. جامعه اکنون به چالش ترمیم و بازسازی اعتماد روبروی پسنشینی پس از این پروندهٔ ویژه میدهد.